نقد شیطان پرستی
گرچه بیشتر نقدها از ناحیه ادیان بزرگ صورت میپذیرد، ولی بیشترین انتقادات به شیطان پرستی از طرف مسحیان شکل میگیرد. در این راستا مباحث سودمندی مطرح هستند.
این ادعا که شیطان پرستی به طور صرف یک دین و فلسفه است در کنار معنای ضد آن تعریف میشود که چه چیزی به عنوان ریاکاری، حماقت و خطاهای مسیر اصلی فلسفهها و ادیان ضعیف عمل میکند. همچنین این مباحث ادراک معنی و طبیعت شیطان یا عبادت او را از ادبیاتی که معمولاً ضد شیطان است شکل گرفته است.
- بسیاری از شیطان پرستان، شیطان را به عنوان یک نیروی سرکش معرفی میکنند. به هرحال آنها ادعا میکنند چنین هویتی بر مبنای قبول کردن اینکه شیطان موجودی یا قدرتی افضل است شکل میگیرد.حال گفته میشود با توجه به اینکه شیطان به عنوان موجودی شناخته میشود که با خداوند مخالفت میکند، در صورت قبول کردن او به عنوان راهنما، باید با خودش نیز مخالفت کرد. (تناقض)
- عالمان مسیحی بر این باورند که نمیتوان هرگز از شیطان طبعیت نکرد (هیچ کس معصوم نیست) چرا که آنها باور دارند شر انسانی یک تلاش بیفایده برای انجام دادن کارهای خوب است (به طور مثال، برای رستگاری یا کسب امنیت برای خود، حتی با این شرط که به دیگیران ضرر رساند). حتی کسانی که از فلسفه خوش پرستی طبعیت میکنند، تلاش میکنند چیزهایی که به عنوان خوبی فقط برای خودشان شناخته شدهاند را بدست آورند. این فلسفه دانان ادعا میکنند نتیجه این فلسفه اگر با قوانین خداوندگار تطابق نداشته باشند، تنها رنج، سردرگمی، انزوا و نا امیدی به همراه خواهد داشت.
- شیطان پرستی یک "سراب فلسفی" و "علم بیان سنگین" است. چرا که گفته میشود لاوی در استفاده از لغاط تبحر خواستی داشته است. شیطان پرستی یک طلسم کم ژرفای عقلانی از خدای ساخته شده توسط بشر است.
- "انسان موجودی اجتماعی است و به انسانهای دیگر احتیاج دارد". بعضیها عقیده دارند شیطان پرستان درک اشتباهی از استقلال داشتهاند و آن را به تنهایی تعبیر کرده اند. استقلال میتواند شما را قوی تر کند ولی این غیر ممکن است شما به تنهایی خدا باشید. آنها بر این باورند که اگر کسی خود را خدا معرفی کند و ضمن استفاده از لایق دانستن خود، میتوان به عدم پذیرش حقیقت منجر شود.
- یکی از نقدهای کاربردی تر شیطان پرستی اینست که ضمن این که شیطان پرستی معمولاً خود را به عنوان راه نجاتی برای تودههای تسلیم شده مردم در مقابل دینهای اصلی معرفی میکند، بر شایستگیهای آنها در بی نیازی از دیگران و انزوا گرایی تاکید میکنند و انزوا گرایی میتواند به سوء استفادههای مختلفی ناشی شود – که معمولاً نیز چنین است. چرا که طبیعت انزواگرایانه شیطان معمولاً در بازخورد جوامع ناکارمد است. و برای جبران این خلا از قوانین ادیان سنتی استفاده کرده است.
فرقههای غیر شیطان پرستانه بسیاری از گروهها به اشتباه به عنوان گروههای شیطان پرستی در نظر گرفته میشود.به طور کلی دو تعریف برای گروههای شیطان پرستی در نظر افراد وجود دارد:
- هر گروهی که شیطان را (مشابه شیطان تعریف شده در دین مسیحیت که عاری از مفاهیم غیر طبیعی مربوط به پلیدی و زشتی است یا یک شیطان انتزاعی) به عنوان خدا قبول داشته باشد و آن را عبادت کند، که معمولاً از آن به عنوان الهه سیاه نیز یاد میکنند. و آن را منتسب به طبیعت "حقیقی" انسان مینامند.
- گروههایی که از دین مسحیت تبعیت نکرده و یا عیسی را با خصوصیاتی که در دین مسیح تعریف شده است قبول ندارند.
تعریف دوم، معمولاً توسط بنیادگرایان مسیحی مورد استفاده قرار میگیرد و بر مبنای این تعریف بسیاری از گروهها را شیطان پرست مینامنند. این بنیاد گرایان بیشتر دینهای کافر جدید (مثلاً ویکا یا استرو) را با استفاده از این تعریف شیطان پرست مینامند.
طبق این تعریف به ندرت از دینهایی مانند اسلام و یهود و فرقههای مسیحیت به عنوان شیطان پرست تعبیر میشود. چنین گروههایی که دینهای گذشته را شیطان پرست بنامند بسیار کم است، مانند فرقه مورمونها یا چند فرقه کوچک دیگر. البته شنیده شده است که بعضا کاتولیک ها، پروستانها را نیز شیطان پرست نامیدهاند و یا بالعکس ولی چنین خطابی خیلی به ندرت اتفاق میافتد.
حرکت دیگری که به اشتباه به عنوان شیطان پرست شناخته شده است، گروههای هوی متال موسیقی است. گرچه گروههایی وجود دارند که به دلایلی چند از شبیه سازیهای شیطانی استفاده میکنند ولی عمده گروههای متال/راک ارتباطی با یکی از انواع شیطان پرستی ندارند.